مزه کوتاه اما راضی کننده یک چیز متفاوت و تجربه ای تازه و جذاب چیزی است که در این داستان ها به دنبال آن ها هستیم.
گروه فرهنگ و هنر: ما در جستجوی چیزی که در زندگی واقعی روزمرهمان به آن دست پیدا نمی کنیم. مزه کوتاه اما راضی کننده یک چیز متفاوت و تجربه ای تازه و جذاب چیزی است که در این داستان ها به دنبال آن ها هستیم. بدون شک وقتی که دریابیم داستان به تصویر کشیده شده ریشه در اتفاقاتی واقعی دارد تاثیرگذاری آن چند برابر خواهد شد. داستان هایی که گاهی اوقات بسیار غریب و غیرقابل باور به نظر می رسند بعد از این که متوجه می شویم بر اساس واقعیت ساخته شده اند بسیار باورپذیر می شوند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزیاتو، فیلم های زندگینامه ای از دیرباز مورد توجه بوده اند و فیلم های زیادی بر اساس داستان زندگی شخصیت های بزرگ که اکنون زنده هستند یا سال ها از مرگشان می گذرد ساخته شده است. با این وجود برخی فیلم ها هستند که یک ماجرای تاریخی واقعی را به تصویر می کشند بدون این که مخاطب بداند یا باور کند که چنین ماجرای دیوانه کننده ای در دنیای واقعی رخ داده است. بله گاهی اوقات واقعیت بسیار عجیب تر از داستان است و فیلم هایی که در ادامه به آن ها اشاره خواهیم کرد تایید کننده این موضوع هستند.
۶- هتل رواندا (۲۰۰۴)
پیشداوری و تبعیض نژادی برای قرن ها بشریت را آزار داده است اما مشکلات ریز-نژادی پس از ترور رییس جمهور رواندا در سال ۱۹۹۴ شکلی بسیار ترسناک به خود گرفت. در آن زمان درگیری اصلی بین دو قبیله توتسی و هوتو بود که قبیله اخیر در این ماجراها نهایت میل خود به خشونت و کشتار را به نمایش گذاشت. با قتل رییس جمهور و به هم ریختن اوضاع، تندروهای هوتو در کشتن برادران خود از هیچ قساوتی فروگذار نکردند. فیلم «هتل رواندا» (Hotel Rwanda) با موفقیت و زیبایی تمام و البته به شکلی ترسناک دشمنی و عداوت مردمان قبیله هوتو و درماندگی مردمان توتسی را به نمایش می گذارد.
این فیلم در مورد مردی به نام
پل روسساباگینا است، مدیر یک هتل در رواندا که مجبور است برای نجات جان خانواده و ساکنان هتل خود با تندروهای هوتو وارد ارتباط شود. این ماجرا برای پل بسیار حیاتی بود زیرا همسر خودش متعلق به قبیله توتسی بوده که توسط قاتلان هوتو از آن ها با عنوان
«سوسک» یاد می شود. روزی سیاه در تاریخ بشر بود که هزاران انسان بیگناه از قبیله توتسی تنها به خاطر تعلق داشتن به یک قبیله دیگر که آن روز در طرف خطرناک ماجرا قرار داشت کشته شدند.
۷- اگه می تونی منو بگیر (۲۰۰۲)این یکی اولین عنوان در این مطلب است که واقعی بودن آن مخاطب را در بهت و حیرت فرو می برد اما ماهیتی ملایم و بدور از خشونت و تراژدی دارد. فیلم
«اگه می تونی منو بگیر» (Catch Me If You Can) داستان یک مرد بلوف زن قهار به نام
فرانک اباگنیل است که از همان دوران جوانی توانست خود را در نقش شخصیت های دیگر جا زده و بدین ترتیب اطرافیانش را گول بزند. اول از همه او خود را در قالب یک
معلم فرانسوی جا زد اما این شخصیت پردازی های فرانک هر ساله بیشتر شده و در نقش
خلبان،
مامور اف بی آی،
پزشک و حتی
وکیل نیز خود را به دیگران قالب کرد. اینکه او چطور توانست اعتماد و رضایت اطرافیانش را به خود در این حرفه ها و در واقع شیادی ها جلب کند در این موضوع نهفته است که به گفته فرانک او قبل از این که خود را در نقشی جا بزند یک ماه در مورد آن مطالعه می کرد.
در واقع او یک
نابغه بود اما از این نبوغ خود برای امیال و انگیزه های منفی و جزئی استفاده می کرد بدون اینکه از لحاظ منطقی به آن ها نیازی داشته باشد. هر مشکلی در نهایت راه حلی دارد و بازی های جادویی فرانک در نهایت توسط پلیس و البته پس از تعقیب و گریزهای فراوان به پایان رسید.
استیون اسپیلبرگ عناصر کمیک و هیجانی موجود در داستان اباگنیل را درک کرده و از روی آن فیلمی با بازی همکار همیشگی اش
لئوناردو دی کاپریو ساخت. این فیلم که بر اساس داستانی واقعی ساخته شده بود به فروشی فوق العاده دست یافت.
۸- کابوسی در خیابان الم (۱۹۸۴)چه کسی می تواند باور کند که
کابوس می تواند به
مرگ منجر شود؟ شاید باورکردنی نباشد اما این اتفاق در سال ۱۹۷۵ رخ داد زمانی که چندین نفر در مرحله عمیق خواب خود و بر اساس گزارش ها، توسط
یک روح خبیث کشته شدند. بر اساس ادعاهای مختلف، ۱۸ مهاجر لائوسی توسط یک روح مجهول کشته شده و پزشکان علت مرگ ان ها را
سندروم مرگ ناگهانی غیرمنتظره اعلام کردند. قربانیان قبل از مرگ بیم یک اتفاق بد را داشتند و سعی می کردند با مصرف کافئین و تا جایی که می توانند بیدار بمانند اما سرنوشت این بود که خوابیده و در نهایت توسط
روح شرور شکار شوند. از این روح خبیث در
افسانه های اندونزی گفته شده که در خواب به مردان حمله می کند. گفته می شود که برخی برای فریب دادن این روح لباس زنانه می پوشیدند اما روح مذکور گول این ترفند را نخورده و افراد را می کشت. این همان ایده ای بود که از آن برای ساخت فیلم ترسناک
«کابوسی در خیابان الم» (A Nightmare on Elm Street) و شکل دادن به شخصیت
فردی کروگر استفاده شد.
۹- سکوت بره ها (۱۹۹۱)فیلم
«سکوت بره ها» (The Silence of the Lambs) در واقع ترکیبی از شخصیت ها و منحرفان اخلاقی و جنسی در دنیای واقعی بود. یکی از این چهره ها
اد گین نام داشت که آلفرد هیچکاک نیز برای فیلم «روانی» (Psycho) از او الهام گرفته بود، قاتلی هولناک که علاقه ای وسواس گونه به پوست انسان داشت. در «سکوت بره ها» این قاتل در قالب شخصیت بوفالو بیل به تصویر کشیده می شود، کسی که دختران بیگناه را ربوده و با قصابی کردن آن ها از پوستشان برای خود کاردستی می سازد. بیل در دنیای واقعی نیز شخصیتی هولناک بود: وقتی پلیس به خانه گین حمله کرد در آن ابزارها و حتی پیشبندهایی از پوست انسان، جا صابونی هایی ساخته شده از جمجمه انسان و آباژورهایی ساخته شده از استخوان قربانیان یافت.
اما شخصیت اصلی فیلم جاناتان دمی کسی نیست جز هانیبال لکتر که برای ساخت شخصیت او از یک جراح مکزیکی به نام دکتر تروینو الهام گرفته شده است. نویسنده اصلی کتاب های «سکوت بره ها» این پزشک را در جوانی ملاقات کرده بود، زمانی که این مرد مکزیکی به خاطر کشتن و قصابی دوستش دستگیر شده بود. جزییات این ماجرا مشخص نیست اما گزارش پلیس از نوعی جنون و میل شدید به کشتن به شکل ناگهانی در این پزشک خبر می دهد. با این وجود تروینو با تزریق داروی مخدر به بدن دوستش او را بی حرکت کرده، سپس با بریدن گلویش او را به قتل رسانده و بدن تکه تکه شده اش را در یک جعبه مخصوص هدایا قرار داد. این موضوع نشان می داد که او از قبل برای این قتل نقشه ریخته و خوردن قسمت هایی از بدن مقتول این فرضیه را بیشتر تایید می کند.
۱۰- تقریباً مشهور (۲۰۰۰)
فیلم «تقریباً مشهور» (Almost Famous) یک فیلم عمیقاً شخصی است که توسط کامرون کرو بر اساس تجربیات شخصی اش در دوران نوجوانی به عنوان گزارشگر عرصه موسیقی راک ساخته شده است. نام گروه موسیقی که در فیلم به آن اشاره می شود ترکیبی از گروه هایی است که وی در طول دوران فعالیت ژورنالیستی اش با آن ها مصاحبه کرده بود. او در این دوران با گروه های مشهوری مانند پوکو، گروه برادران آلمن، لد زپلین و ایگلز مصاحبه کرده بود. شخصیت اصلی فیلم با نام ویلیام میلر این فرصت را پیدا می کند که کنسرت گروه بلک ساباث را برای مجله رولینگ استونز گزارش کند و در این ماجرا با یک گروه موسیقی مشهور آشنا می شود. او در کوتاه مدت اعتماد این گروه موسیقی را بدست آورده و در ادامه تور با آن ها همراه می شود.
در طول سفرهایش، او عاشق دختری می شود که او نیز همراه گروه بوده و سعی می کند با او وارد رابطه شود اما اولین
شکست عشقی زندگی اش در انتظار اوست. شخصیت واقعی این دختر با نام
پنی لین بر اساس دختری به نام
پنی لین ترومبول شکل گرفته و شخصیت مادر ویلیام نیز از مادر کارگردان الهام گرفته شده است. این فیلم را باید نامه ای عاشقانه برای موسیقی راک دانست زیرا کرو و همسرش بخش زیادی از آهنگ های این فیلم را در دوران ماه عسل خود نوشتند. این فیلم در باکس آفیس موفقیت چندانی بدست نیاورد اما در مراسم
اسکار در سه بخش نامزد دریافت جایزه شده و
جایزه بهترین فیلمنامه اورجینال را نیز به خود اختصاص داد.
منبع: روزیاتو